ساعت :

09:30

تاریخ :

1 آذر 1403

سازمان مدیریت آرامستان ها

بخشی از کتاب زندگی پس از مرگ

حیات پس از مرگ

برخی از شما ممکن است که به داستان ظهور شری راماکریشنا اعتنایی نکنید. اما نمونه ارواحی که جسم گرفته اند و در برابر افراد خانواده یا دوستانشان ظاهر شده اند، بی شمار است . دانشمندی بزرگ به نام فلاماریون ( ۱۱) که در واقع ستاره شناس دربار فرانسه بود، یکی از شگفت انگیزترین انسان های قرن حاضر است . آمیزه ای زیبا از هوش و الهام در او دیده می شد. فلاماریون نابغه ای با خصوصیات معنوی و روحانی بود که وقتی درگذشت بیش از هشتاد سال داشت . او عقیده داشت که باید سخت کار کرد، بنا بر این روزانه ده ساعت کار می کرد، اما علی رغم این کار سخت ، همیشه نور آرامش در چهره اش می درخشید و هرگز خشمگین نمی شد.
روزی از او پرسیدند: « راز زندگی و آرامش همیشگی تو چیست ؟ »
فلاماریون گفت : « من هرگز جاه طلب نبوده ام . » کمی مکث کرد و بعد افزود: « چگونه می توانم به افلاک و ستارگان نگاه کنم و جاه طلب باشم ؟ »
او انسانی بزرگ بود که در حضور خدای نامتناهی زندگی می کرد و از جاه طلبی رها بود و فقط می خواست به مردم رنجدیده خدمت کند.
این دانشمند ارزشمند تجربه ای را در کتاب مشهور خود، یورانیا ( ۱۲) شرح داده است . فلاماریون در باره درگذشت یکی از دوستانش به نام اسپرو ( ۱۳) می گوید: « یک شب وقتی از پلکانی که به بالکن خانه منتهی می شد بالا می رفتم وحشتزده و در حالی که فریاد در گلویم خاموش ماند، میخکوب شدم . دوستم اسپرو در برابر من روی دیواره پلکان ایستاده بود و با صدای ملایمی که کاملاً برایم آشنا بود، پرسید: « آیا تو را ترساندم ؟ » او لبخندی بر لب داشت و نور ماه صورتش را روشن کرده بود؛ درست مانند زمانی که وی را در پاریس دیدم . در حالی که به او نگاه می کردم ، گفتم : « اسپرو، آیا این تو هستی ؟ بگذار ببینمت و لمست کنم . » دست هایم را به طرف صورت و بدنش بردم ، درست مانند قبل به نظر می آمد؛ انگار که یک موجود زنده بود. گفتم : « تو هنوز زنده ای …؟! » کنارش روی دیواره پلکان نشستم و گفت وگویی طولانی بین ما آغاز شد.
اسپرو به شرح و وصف دنیای دیگر پرداخت . او گفت : « روح هایی که از هویت خود آگاهند، در محدوده فضا و زمان نیستند.